به گزارش سرویس علم و فناوری عیارآنلاین، مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف اخیرا گفت و گویی با مهندس صابر میرزایی انجام داده است. ایشان از سال ۷۸ تاکنون معاونت پژوهش و توسعه مرکز همکاریهای فناوری و نوآوری ریاست جمهوری را بر عهده داشته است و از این حیث یکی از مجربترین افراد برای آسیبشناسی فضای اقتصاد دانش بنیان کشور است. متن کامل این مصاحبه در دو قسمت در عیارآنلاین منتشر خواهد شد که قسمت اول آن از اینجا قابل مشاهده است و قسمت دوم آن در ادامه می آید. در بخش دوم این مصاحبه، مهندس مجید دهبیدی پور مدیر مركز رشد فناوری هاى پيشرفته دانشگاه صنعتی شریف، سوالات خود از مهندس میرزایی را مطرح کرده است که در متن زیر با رنگ آبی مشخص شده است:
من نکتهای را بر مبنای تجربة خودم میخواستم از شما بپرسم. همیشه شاهد بودم که دانشجو به بعضی فعالیتها مثل سیاسی شور و نشاط بیشتری دارد و حجم انبوهی از بچهها مدتها خودشان را درگیر فعالیتهای فوقبرنامه از جنس سیاسی میکنند. عدهای هم انرژی خود را در زمینة فعالیتهای فوقبرنامه که بیشتر هم کارهای فرهنگی هست، تخلیه میکنند. چطور میتوانیم این انرژی را در مسیر فناوری و مسیرهایی از جنس مرکز مطالعات تکنولوژی بیاوریم. راه هدایت چیست؟ برای اینکه بچهها را به حوزة کارآفرینی و فناوری بکشانیم، باید چه کار کنیم؟
مسائلی که دانشجوها آنها را دستنیافتنی میدانند، برایشان رغبتی ایجاد نمیکند. چیزهای نزدیک و دستیافتنی برایشان شور و نشاط و تحرک میآورد. وقتی به سادگي مقامی را به دانشگاه میآورند، سخنرانی میکنند، در سطح دانشگاه دیده میشوند، برایشان به لحاظ روحی دستاوردی است و احساس نشاط سياسي ميكنند؛ ولی اگر کار دیگری از ایشان بخواهید، ممکن است بگویند امکانات نداریم. در دنیا برای حل این مسئله مسابقاتی راه میاندازند و فضاهای رقابتی ایجاد میکنند. برای مثال در مسابقات رباتیک، بچههای ما فهمیدند که میتوانند ربات طراحی کنند و حتی کار به سطح دبیرستان هم کشید. این مسابقات آیندة عدهای را میسازد. چه خوب است كه دانشگاه به مسابقاتی مثل خودروهای الکتریکی شریف اندكي کمک مالی بکند. شخصیت بچهها همین جا ساخته میشود. برای مثال دانشجويان ميتوانند در زمینة پردازش تصویر، در کنترل کیفی کارخانهها کمک کنند. در جایي دیدم فلز را در کورة داغ میکنند تا زیر دستگاه پرس بگذارند. فلز تا حدی باید گرم ميشد، نه آنقدر که مذاب شود. كارگران از تغییر رنگ متوجه دماي آن ميشدند، طبيعي است كه چشمان کارگر خسته میشود و نمیتواند رنگها را تشخیص دهد و تطبیق بدهد. اما با دستگاه پردازش تصویر، این کار میتواند به سادگي انجام شود. زمينههاي بيشماري براي مشاركت فني دانشجويان وجود دارد زيرا سیستم و دستگاهها عموماً بهینه نيستند و بهبود سيستمهاي موجود میتواند انگیزهای برای بچهها ایجاد کند.
بديهي است كه نميتوان در خانه نشست و مخترع شد. باید فرد دو چیز را ببیند و مخلوط کند تا چیز سومی به وجود آید. مگر میشود در خلأ نوآوری کرد؟ باید با مشکل روبهرو شوند و بعد راهحل آن را بیابند. مسائل سادهای مثل دستگاه تولید بستنی را در نظر بگیرید. الان خیلیها ميتوانند روی این مسئله کار کنند که چه کار کنیم بستنی بدون اضافه کردن روغن، مزة خامه بدهد. کرة مارگارین از مسابقهای که ناپلئون برای تولید کره برای فقرا بر پا کرده بود، به وجود آمد. مثالهای ساده زدم تا به چیزهای پیچیده برسم. یکبار به دوتا از نابغههاي المپیادی گفتم بروید روی چیزهای ساده کار کنید. گفتند مثلاً چی؟ گفتم مثلاً مشعل گاز. سوخت مصرفی کشور قرار است از گازوییل به گاز تبدیل شود؛ ميدانيم که دماي احتراق گاز از ۷۰۰ درجه بالاتر نمیآید و در حاليكه صنعت ذوب فلز به دمای بالاتر نیازمند است. مشعلی بسازید با گاز شهری (طبيعي) در دماهای بالا و با بازدهی بالا کار کند. پس از مدتی گفتند جواب مسئله را يافتهاند چون در مقالهای خوانده بودند که اگر احتراق، داخل سرامیکهای متخلخل انجام شود، به گونهاي گاز و هوا به درون سراميك تزريق شود و سرامیک نمیگذارد که حرارت احتراق پخش شود و از دست برود. با اين تكنيك ساده دما بالاتر ميرود حالا چهبسا با همین پایه بتوان تجهیزات بسیار مفیدی ساخت.
ما مسابقات پرندههای بدون سرنشین و ماشینهای الکتریکی را داشتیم که بیشتر با توان خود پژوهشکدة شهید رضایی دنبال شده بود. خیلی هم بچهها زحمت کشیدند. جاهایی که مسابقه و رقابتی بوده است، افراد در کنار کار فنی، نشاطی از جنس رقابت هم داشتند و آمدند و درگیر شدند. در حوزة مهندسی شیمی مسابقة کمیکار (Chem-E-Car) را داریم که باید با دو مادة شیمیایی باتری بسازند که در کمترین زمان، بیشترین مسافت را برود. من احساس میکنم خود مسئلة باتری و تأمین انرژی برای باتری در آینده میتواند کسبوکار خوبی باشد.
بله، باتری در آینده کسبوکار خوبی دارد. چه بسیار مسائلی داریم که فردا این بچهها باید در آنها بتوانند کارهای عظیمی بکنند. براي مثال یکی همین فناوری مربوط به غشاهاست. اینکه غشاها را بخرند، عیبی ندارد؛ اما با آن بیایند گاز را تصفیه کنند. پالایشگاههای گاز در آینده بهشکلی نخواهند بود که گازها را فشرده کنند. اكنون بحث تفکیک غشایی دارد اتفاق میافتد. هزينههاي جداسازي به روش غشايي پايين خواهد آمد؛ براي مثال بزرگترین ذخیرة هلیوم دنیا پارس جنوبی است، برویم آن را جداسازی کنیم.
چون در بسیاری زمینهها تحریم هستیم، به ما جنس نمیفروشند. مثل تولوئن ۹۹درصد که میگویند نظامی است. هر چیزی که خالصسازی شده باشد، به ما نمیفروشند. هليوم خالص نيز شامل همين قاعده است. همهچیز را میشود خالصسازی کرد. خالصسازیها ميتواند بنای مسابقات بزرگي شود. که بچهها در آن شرکت کنند و هر كدام از آنها میتواند برای کسی شغلی باشد. یکی از مصرفكنندگان مواد خالص خود دانشگاهها هستند. هر جا شما مادة باکیفیتی بخواهید، خلوص بالا به میان میآید. برخي از پتروشیمیهای كشور الان با نصف ظرفیت کار میکنند؛ برای اینکه مواد ورودی آنها ۱ تا ۲درصد ناخالصی دارد. این ناخالصی در راکتور انباشته ميشوند و ظرفیت را کم میکند. از سويي ديگر ممكن است ناخالصیها وارد ترکیب شوند و محصول را خراب کنند. اگر بتوان با روشهای غشایی خالصسازی کرد و گازهای ورودی به راکتورهای شیمیایی خالص شوند مواد خروجی با كيفيت عالی بدست ميآيد؛ ضمن اينكه ظرفیت توليد افزايش مييابد. البته همة ایدهها لازم نيست از نوع فنی باشند. شما باید به ایدههای غیر فنی هم میدان بدهید.
درخصوص همین خالصسازی که فرمودید، طرحی را در مرکز پذیرش کردهایم که بر روی آهن اسفنجی کار میکنند. آهنهایی که کنسانتره و گندلهسازی میشوند و بعد برای توربینهای بزرگ به کار میروند، درجه خلوصش بالای ۹۰درصد است، حدود ۹۱ تا ۹۲درصد. هر یک درصد که متالیزیشن را بالا ببرند، در مصرف آب، برق و حتی بحث زیستمحیطی آن بسیار تأثیرگذار است.
جناب مهندس، در بررسی عملکرد شرکتها، فهمیدم عاملی که در شرکتهای موفق مشترک است، بحث راهنما و مشاور است. جاهایی که شرکت، راهنما و فردی را داشته که در شرایط دشوار بتواند از آنها پشتیبانی کند، هدایتشان کند و بازار را برایش گسترش دهد، موفق بوده و جاهایی که این نبوده، اگر موفق شده، بهسختی این اتفاق افتاده است. نظرتان راجع به این موضوع چیست؟ برای هر فعالیتی که میخواهیم انجام دهیم، آیا باید مشاور هادی خوب داشته باشیم؟ مسئلة راهنما را چه کار میتوانیم بکنیم؟
بحثهای مهم و اصلی همین موارد است. آنچه من فهمیدهام مشکل اصلی همه منابع انسانی است. در كشور نه اینکه انسان دانشآموخته نداریم، بلكه انسانی که دانشآموختة مجرب شود، بینشهای مدیریتی پیدا کند، از اشتباهات فاصله بگیرد و تصمیمات صحیح بگیرد، کم داریم. درواقع، خبرگان واقعی همین آدمها هستند. حضور آنها در حدی که نصیحتی بنمايند، قطعاً مفید است. بحث ما هم این بود که بچهها از روز اول روحیة کارآفرینی داشته باشند؛ اما خودشان را کارآفرین ندانند. باید بروند در جاهایی کار کنند و با مسائل از نزدیک آشنا شوند. افراد و بازار را بشناسند. بعد به دیدگاههای خبرهها هم اهمیت دهند.
ما بر اين باور هستيم كه اگر کسی چهار ویژگی داشته باشد، در هر کاری موفق خواهد شد و خدا راه را برایش باز میکند. یکی علاقه است. دومی تمرکز است و اینکه مدام زمینهشان را عوض نکنند. سوم مدت طولانی است؛ یعنی نباید تأخیر زیادی اتفاق بیفتد. از اول درست و با هدف متعالی گام برداشته و دیگر سست نشود. در آخر هم از خدا کمک بخواهد. مشکلات پیشِ رو چندان مبهم و يا پيچيده نيستند. فقط کافی است چشمهایشان را باز کنند و دوروبرشان را ببینند. مطمئنم اطراف خودشان فضاها و امكانهای کاسبی پیدا خواهند کرد.
ما در مرکز با دانشجویانی مواجه میشویم که ایدههای خوبی دارند؛ ولی میگویند منابع مالی نداریم. آیا این قضیه واقعاً وجود دارد؟ چه راهکارهایی برای تأمینش هست؟
اتفاقاً کارآفرین همان كسي است که به پول احتياج دارد. اگر قرار باشد كه افراد با پول فراوان کاری بکنند، آنگاه همه میتوانند كارآفرين باشند در حاليكه كارآفرين اغلب از مشاركت سايرين سود ميجويد. همه معطل پول هستند. ایده آن زمان کامل است که بگوید چطور پول فراهم شود. ایدة اصلی این است که چه کار کنیم سرمایهگذاری از هر حیث جذاب شود. باید آنقدر طرح جذاب باشد که افراد سرمايهگذار مايل باشند پولشان را در پروژه سرمایهگذاری کنند و كارآفرين هم به آنها سهم بدهد تا از آنان مشارکت بگیرد. آنگاه خواهی دید برای فرد موفق در كسب و كار، مردم حاضرند با اصرار با او مشاركت كنند در حاليكه او از مشاركت با افراد غيرحرفهاي اجتناب ميكند .
پس يك فرد زمانی کارآفرین ميشود که بتواند بدون پول کار کند. کارآفرینهای واقعي پولشان را درگیر نمیکنند. پول آنها برای لحظهای درگیر شده و سپس آزاد میشود و سرمايهگذاران حرفهاي نيز همين رفتار را دارند، مثالی بزنم. فرض کنید شما پولدار هستید. به شما طرحهای مختلفی میرسد. شما باید همة آنها را رد کنید. فقط طرح کسی را بپذيري که بگوید تو فقط بیا، پول هم نیاور؛ یعنی فقط بخواهد از اسم و اعتبار شما استفاده شود و به شما مابهازاء آن سهم بدهد. آن زمان قبول کن و پولت را آفتابی کن. بايد در نظر داشت كه سرمایهگذار زمانی جلو میآید که چیزی برایش مخاطره نداشته باشد. كارآفرينان نوپا ميبايست طرح را بهاینصورت نزد سرمایهگذار ببرند. اگر کارآفرینی آسان بود، همه کارآفرین میشدند و نهفقط کشور ما بلکه همة دنیا سرعت پیشرفت بسیار بیشتری داشت.
مثال این امر یکی از فارغالتحصیلان مهندسی شیمی خودمان است که سه سال در مجموعة هبلکس در حوزة بتون کار کرده بود. کار تولید پودر آلومینیوم و اضافه کردنش به بتون که هم سبکتر و هم مقاومترش میکند. ایشان پارسال به جشنوارة ما آمده بود. جشنوارة سالیانه به نام جشنوارة کارآفرینی که افراد در آن در شاخههای طرح کسبوکار و مدل کسبوکار با هم رقابت میکنند. ایشان به صندوق پیشنهاد داد که شما بیایید مشارکت کنید و ۳۰درصد از سهام مرا بخرید. من میخواهم از مجموعة هبلکس بیرون بیایم و برای خودم شرکتی ایجاد کنم. طرحش را ارزیابی کرد و گفت کل سرمایه را هم شما بگذارید. ما به آقای زرینخامه گفتیم، گفتند نه. ایشان رفت و چند وقت گذشت و دقیقاً همین اتفاقی که فرمودید، افتاد. گفت من خانهام را میفروشم و پول مورد نیاز کار را تأمین میکنم. شما فقط بیایید که حضور داشته باشید. اینگونه شد که مشارکت کردیم. مجموعة آقای شیری و بنیاد هم آمدند و ۳۰درصد مشارکت کردند. بدین شکل پول کل طرح درآمد. وقتی فهمیدیم برای این کار خانهاش را میخواهد بفروشد، پس به کسبوکارش ایمان دارد و کل کار را پیشبینی کرده است. بچهها باید این چیزها را یاد بگیرند.
در تهران سالیانه اینهمه نمایشگاه صنعتی برگزار میشود. آیا دانشجويان ما برای بازدید میروند؟ چه فرصتی بهتر از نمايشگاه جائيكه همه حاضرند درخصوص کارشان توضیح بدهند. آنها به هر غرفهاي سر بزنند حتی اگر به رشتة آنها مرتبط نباشد، بالاخره كارآفرين باید جامعیتی داشته باشد. چه کسی گفته که فرد باید در رشتة خودش کارآفرینی کند؟ هر کسي كه طرح دارد، عرصههای مختلف را بايد بشناسد، شرکتهای فعال در آن عرصه و تأمینکنندهها را بايد شناسايي كند.
پول درآوردن در آن سطح روحیة خاصی میخواهد. بچهها را باید با این مسیر آشنا کرد تا درگیر شوند، آشنا شوند و آن را دستیافتنی بدانند. اگر صندوق شما نبود، آقای شاهمرادي کارآفرین نمیشد. میدانید چرا؟ فکر میکرد صندوق هست و میتواند با پول آن کار کند. صندوق گفت که من بیگدار به آب نمیزنم. دست آخر مجبور شد وامی مهیا کند تا بتواند نظر صندوق را جلب کند.
بله، دقیقاً. بنیاد هم وارد این کار شد. چون به ما ثابت شده است که این فرد میخواهد این کار را انجام دهد و تمرکز هم دارد و زندگیاش را روی این کار گذاشته و راه را بلد است. همة رقبا را میشناسد و میداند با آن چه کار کند.
نکتهای هست بهعنوان نکتة آخر. در سهچهار سال گذشته، ذهن بچههای دانشجو را در ورود به دانشگاه با ابزارهای مختلف بمباران میکنیم. برای مثال به یاد دارم که وقتی خودمان به دانشگاه آمدیم، جشنی برای ما گرفتند که در آن رئیس دانشگاه برای بچهها صحبت کرد و از چند دسته افراد هم تقدیر شد؛ برای مثال ده نفر اول کنکور یا المپیادیها که همه به شریف آمدهاند. از چهار سال پیش به دکتر روستاآزاد گفتم خوب است تقدیر از کسانی که در جشنوارة کارآفرینی ما رتبه آوردند و کسانی که شرکت برتر مرکز رشد بودهاند، با عنوان جوایز کارآفرینی در روز اول دانشگاه در برنامه گنجانده شوند. الان چند سال است که این برنامه در حال برگزاری است. به یاد دارم که اوایل با این کار مخالفت میشد.
مرکز یکسری ویژهنامهها را برای بچههای دانشجو منتشر میکند. همان روز اولی که به دانشگاه میآیند، مرکز رشد، کارآفرینی، صندوق، پارک پردیس و بنیاد شریف را به آنان معرفی میکنیم تا حداقل در ذهنشان بماند. برای ورودیهای جدید نشستی گذاشتهایم با عنوان مسیر آیندة من تا دانشجویی که به دانشگاه شریف آمده است، بداند در آینده میخواهد چه کاره شود. در این نشست از کارآفرینان و استادان دانشگاه برای سخنرانی دعوت میشود.
از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید سپاسگزارم.
من هم از شما تشکر میکنم. من از كارآفريني صحبت كردم در حاليكه خودم را كارآفرين نمیدانم بلكه رفتار شغلي من شبيه فعاليت معلمين است.
و اتفاق مهم هم همین بود. به نظرم باید سراغ افراد و نهادهایی برویم که اثرگذاریشان برای یک شرکت و ایجاد یک مجموعه نبوده است؛ بلکه اثرگذاریشان بهاینصورت بوده که عدهای انسان جسور تربیت بکنند که این افراد هرکدام بروند برای ۱۰۰ نفر زمینة شغلی ایجاد کنند. من هر وقت به مجموعة پردیس میروم، حس بسیار خوبی دارم که با شکلگیری این مجموعه، چقدر افراد درگیر شدهاند و چقدر برای کشور ایجاد ارزش و الگو شده است.
بله، ممکن بود مقولة پارکسازی در کشور زمین بخورد و بد اجرا شود؛ اما باوجوداینکه کمک چندانی به پروژة پارك فناوري پرديس نشد، نهتنها سرپا ايستاد بلكه در حال توسعه هم هست. جاهای دیگر با صرف هزینههای زیاد هنوز به این اندازه شکوفا نیستند.
از شما ممنونیم و خدا قوت میگوییم و تشکر میکنیم که این وقت را به ما اختصاص دادید.
The post يك فرد زمانی کارآفرین میشود که بتواند بدون پول کار کند appeared first on عیارآنلاین.