پایان‌نامه؛ «گاوبندی» اساتید، «چشم‌بندی» دانشجویان

 به گزارش عیارآنلاین، تا همین چند سال پیش، وقتی کسی از هم‌شاگردی‌ها یا دوستان، در آزمون کارشناسی ارشد پذیرفته و وارد مقطع فوق‌لیسانس در یک دانشگاه بالای متوسط می‌شد، حساب دیگری روی او بازمی‌شد. مثلا در یک رشته، چهار، یا پنج دانشگاه دانشجو می‌گرفت، آن‌هم با میانگین دو، یا سه نفر، یعنی در مجموع، حداکثر پانزده نفر فرصت ورود به این مقطع را داشتند؛ هرچند اشکال سنجش از طریق کنکور، همواره از نقاط ضعف در پذیرش دانشجو بوده است. این محدودیت البته با موج توفنده نسلی با وصف «متولدین دهه شصت»، به یک مشکل جدی تبدیل شد؛ تقاضای گسترده برای ارتقاء سطح تحصیلات (بخوانید مدرک گرایی بی افسارگسیخته)، و درهای باز دانشگاه‌های آن‌سوی آب، از بوراکای، مانیل و بمبئی تا مسکو، لندن، پاریس، بروکسل، نیویورک و… که طیف گسترده‌ای از مهاجرت‌های تحصیلی و شبه‌تحصیلی(!) را به‌همراه داشت. برای مثال، خواندن رشته زبان فارسی در دانشگاه درجه سوم هندوستان، هم فال بود، هم تماشا؛ شاید از دانشگاه آزاد خیلی هم گران‌تر تمام نمی‌شد!! حالا اما اوضاع تغییر کرده، گاهی یک دانشگاه، حتی برخی دانشگاه، ‌حتی برخی دانشگاه‌های صاحب نام، با احتساب ظرفیت اصلی، نوبت دوم (شبانه)، سهمیه استعداد درخشان، پردیس خودگردان و… تا دو برابر ظرفیت پذیرش سال‌های نه‌چندان دور را جذب می‌کند؛ و ماجرا از همین‌جا آغاز می‌شود…

توسعه کمّی تحصیلات عالی، در مقاطع تکمیلی، با توجه به آن‌که رشد همه‌جانبه کشور نیازمند تربیت نیروی انسانی کافی برای در دست گرفتن این مسئولیت‌هاست؛ امری ضروری به نظر می‌رسد. خصوصا این‌که، این دانشمندان یک کشور هستند که نقش ویژه‌ای در مسیر تحولات جامعه خود دارند، و دانشمندان جامعه لاجرم از میان تحصیل‌کردگان سطوح عالی بیرون می‌آیند. از بعض معضلات رایج در توسعه کمی آموزش عالی در کشورمان، مانند عدم تقارن میان نیاز واقعی و الگوی پراکندگی در آموزش عالی اگر چشم بپوشیم، لازم است بر یک ملاحظه مهم تاکید کنیم؛ و آن کیفیت آموزش در سطوح تکمیلی است. یکی از مهمترین عناصر در شاخص کیفیت، عنصر پژوهش است؛ این‌که تربیت‌یافتگان سطوح عالی، آیا توان‌مندی لازم در زمینه پژوهش را دارد، تا بتوانند بار تولید و توسعه و تحول در زمینه علم و دانش را بر دوش کشند؟ در این میان شاید رساله پایان دوره، نمود نسبتا خوبی برای بررسی این موضوع باشد.

گزارش حاضر فعلا در مقام نفی یا تایید توسعه کمی آموزش عالی در سطوح تکمیلی نیست؛ بلکه آن‌چه در این نوشته بررسی خواهد شد، گوشه‌ای از سرنوشت رساله‌های پژوهشی پایان دوره، یا همان پایان‌نامه است، البته صرفا گوشه‌ای از این سرنوشت…

دو واقعیت متضاد در نظام آموزش عالی کشور

ما مخاطب آمارهای خیره‌کننده از خروجی تحصیلات تکمیلی هستیم. از سویی رشد علمی کشور، که عموما در زمینه‌های اساسی و حیاتی بوده و به استقلال و اقتدار ملی ما رونق می‌دهد، با وجود افت نسبی در دو سال اخیر؛ همچنان محل تحسین است، و در برخی زمینه‌ها پای ما را به جمع کشورهایی باز می‌کند که تعدادشان از انگشتان یک دست فراتر نمی‌رود، یا از اساس در انحصار یک کشور خاص قرار دارد.

این بخش واقعیت بسیار امیدبخش و شایسته تمجید است. واقعیت اما سوی دیگری هم دارد، که نمی‌توان از آن چشم پوشید. بخشی از جامعه دانشگاهی ما، در حالی از مقاطع عالی گواهی دانش‌آموختگی می‌گیرند که هرگز نقشی در تولید و تحول، حتی در سطحی اولیه و حداقلی، نداشته و عملا فاقد هرگونه مهارت و ابتکار پژوهشی هستند. بروز و ظهور این کاستی در رساله پایان‌دوره (پایان‌نامه) کاملا مشهود است.

عبور از سد پایان‌نامه، با وجود ضعف اساسی در مهارت‌های پژوهشگری و فقر ابتکار پژوهشی، کار دشواری است که بهره‌مندی از مهارت‌های دیگری آن‌را آسان می‌کند! مهارت‌هایی در کپی کردن تحقیقات دیگران، وصله‌دوزی تکه‌های متعدد از چند کتاب، مقاله، و پایان‌نامه، و مهارت بسیار ساده‌ای به نام خریداری علم(!) که خیلی هم گران تمام نمی‌شود!!

در حالی که غرض از اختصاص چند واحد اصلی از تحصیلات تکمیلی به تالیف پایان‌نامه، تمهید، آموزش، و تمرین مهارت تتبع و پژوهش است، ضعف ساختاری در هدایت و نظارت در این فرایند، بخش قابل توجهی از این ظرفیت مهم را عملا به هدر می‌دهد؛ آن‌جا که دانشجو، رساله‌ای جعلی، تقلبی و فاقد عقبه پژوهشی را گردآوری می‌کند و با دریافت نمره لازم، کار را به اتمام می‌رساند. جمع‌آوری رساله‌ای با این شرایط، کار را برای دانشجو و استاد آسان می‌کند و چیزی بیش از تدوین تکه‌هایی از کتب، مقالات و پایان‌نامه‌های دیگران نیست. اکنون جامعه با یک دانش‌آموخته سطوح عالی آموزشی روبروست که مدرکی دهان‌پرکن در دست دارد، ولی دارایی واقعی او چیزی جز مجموعه‌ای اطلاعات پراکنده و رساله‌ای مجعول نیست.

همین خلا بزرگ آموزشی و تربیتی، فرصت مناسبی است تا برخی دکان راه بیندازند و برای فروش رساله‌های پژوهشی بساط کسب‌کار به هم بزنند! اگر چرخی در اطراف مراکز دانشگاهی معتبر شهرهای کشور بزنید با تبلیغات گسترده‌ای روبرو خواهید شد که برای تدوین نیابتی پایان‌نامه‌ها، «خدمات علمی و پژوهشی» ارائه می‌دهند. حداکثر زحمت دانشجویی که این راه را برای انجام تکلیف خود انتخاب کرده، توافق با استاد راهنما بر سر یک موضوع و تصویب اولیه آن است؛ همین موسسات محترم، زحمت تهیه پروپوزال و ارائه فهرست اولیه منابع را بر عهده می‌گیرند و دانشجو می‌تواند با آسودگی تشریفات اداری کار را طی کند!!

عدم مسئولیت پذیری اساتید راهنما تشدید کننده بحران

این‌جا نقش استاد راهنما، یا اساتید راهنما، بسیار پررنگ می‌شود. هدایت دانشجو و ایفای نقش مشاورت در انتخاب موضوع و طرح‌ریزی کلی پژوهش، شناسایی و دسته‌بندی منابع، تسلط بر مساله و پیشینه علمی موجود برای فهم درست آن، و نظارت بر صحت عملکرد دانشجو در طلیعه کار، اهمیت بسیار زیادی دارد که استاد راهنما مسئولیت آن‌را بر عهده دارد. این مسئولیت اما چگونه ایفا می‌شود؟ شکی نداریم که بخش مهمی از اساتید در این زمینه بسیار مسئولیت‌پذیر و امین هستند و با وجود محدودیت‌هایی که دارند، نقش حمایتی و نظارتی خود را به نحو قابل قبول یا حتی به نحو احسن به انجام می‌رسانند. این اما واقعیت همه بدنه دانشگاهی نیست.

در حال حاضر، خصوصا در زمینه علوم انسانی، با اساتیدی مواجه هستیم، که نقش چندانی در تالیف رساله‌هایی که راهنمایی دانشجو در آن رساله با ایشان است؛ ایفا نمی‌کنند. دانشجو موضوعی را با استاد توافق می‌کند، در گروه مربوطه و شورای پژوهشی به تایید می‌رساند، در سامانه ملی ثبت می‌کند و استاد را تا جلسه دفاع نمی‌بیند، مگر در یکی دو جلسه چند دقیقه‌ای!! این واقعیت تلخ، نه در دانشگاه‌های درجه سوم و چهارم، که در دانشگاه‌های درجه اول هم وجود دارد و وجود آن هر روز محسوس‌تر می‌شود… در این شرایط، یعنی وقتی استاد نقش چندانی در شکل‌گیری نطفه پژوهش ایفا نمی‌کند، و در مسیر تدوین رساله هم منفعل یا بی‌تفاوت است، نظارتی در کار نیست تا دانشجو را از تخلف و تقلب، یا انجام کار ضعیف، باز دارد و طبیعتا بروز مشکلاتی که از آن سخن گفته شد بسیار آسان خواهد شد.

جلسات تشریفاتی دفاع

مشکل دیگر، در گام دیگری از فرایند رساله پایان دوره رخ می‌دهد. جلسه دفاع و مقدمات آن، با ورود استاد یا اساتید داور به جریان تالیف و تدوین رساله، فرصت خوبی است تا عیار کار دانشجو و استاد راهنما محک بخورد و پژوهشگر جوان فرصت دفاع از عملکرد خود را در برابر نقد و پرسش داور تجربه کند. در کنار نمونه‌های تحسین‌برانگیز و مبتنی بر اصول جلسات دفاع و فرایند ارزش‌یابی رساله‌های پایان دوره، که در جای خود کم نیز نیستند، با حجم قابل توجه و فزاینده‌ای از جلسات دفاعی مواجه هستیم که خود از موانع رشد علمی هستند، تا مراحل آن! جلساتی سست، غیراصولی، غیرانتقادی، خشک و نامتوازن…

شرایطی را تصور کنید که دانشجو صاحب رسالۀ خود نیست، یعنی رساله ارائه شده، جعلی یا نیمه‌جعلی است(!)، استاد راهنما نقشی در تدوین رساله نداشته و حداکثر یک‌دور آن‌را تورق کرده، استاد داور تسلطی بر رساله ندارد و با مروری جزئی در آن، چند نکته‌ را برای طرح در جلسه دفاع دست‌وپا کرده و سر و ته جریان ارزش‌یابی رساله در یک جلسه نمایشی به هم می‌آید! این وضع نابسامان، یک شرایط فرضی نیست؛ بلکه همین حالا در دانشگاه‌های ما جریان دارد و هر روز شایع‌تر می‌شود.

این وضع، علاوه بر سستی و کم‌مایگی بخشی از بدنه اساتید دانشگاه، از عوامل دیگری نیز تاثیر می‌پذیرد؛ عدم تناسب کمی میان تعداد اساتید و تعداد پذیرفته‌شدگان دانشگاهی در سطوح تکمیلی، لزوم اشتغال اساتید به تعداد پایان‌نامه‌هایی بالاتر از نصاب استاندارد، یا اصرار برخی از ایشان به این امر (با ملاحظه منافع مالی و تقویت رزومه کاری)، جهت‌گیری افراطی آموزش عالی به کاهش سنوات تحصیلی و سرعت بیشتر در تکثیر دانش‌آموختگان، بده‌بستان‌های مبتذل میان اساتید در زمینه‌های مشترک و تقسیم کار بین ایشان (یک‌بار یکی راهنما و دیگری داور و بار دیگر عکس آن صورت می‌پذیرد و همین به فرصتی برای بده ‌بستان‌های غیر رسمی و تشکیل جلسات دفاعیه تشریفاتی بدل می‌شود) و محدود شدن ارزش‌یابی‌ها به یک بازه کوتاه، افراد معدود و روابطی بسیار غیر شفاف، از جمله این عوامل است.

در این خلا شوم، خریداری یک پایان‌نامه، و خدمات جانبی آن، آن‌هم با حداکثر چند میلیون تومان ناقابل، که کسری از شهریه یک‌دوره در دانشگاه آزاد است، راه‌حل دلچسبی برای دانشجویی است که مسئولیت‌پذیر نبودن را از اساتید خود فراگرفته؛ چه بسا با صرف هزینه‌های تکمیلی و مشارکت ضمنی استاد راهنمای عزیز، خیلی زود باید شاهد انتشار مقالات استخراج شده از همین پایان‌نامه، با درج نام استاد و دانشجوی کوشا، در مجلات داخلی یا خارجی باشیم!

حاصل سخن آن‌که لازم است برای جلوگیری از این زمینه نامبارک، درمانی ساختاری چاره شود؛ حفظ تعادل و تناسب در نسبت کمی استاد و دانشجو، الزام دانشگاه‌ها به رعایت موکد سقف اشتغال اساتید به رساله‌ها، بازنگری در سنوات تحصیلی و انعطاف در سنوات انجام پایان‌نامه‌ها، ارزش‌یابی چندمرحله‌ای، نظارت غیر متمرکز، فراهم ساختن امکان راستی‌آزمایی از متن، باز نگاه داشتن سرنوشت رساله و امکان جدی در تعلیق و ابطال آن در صورت اثبات تخلف، نظارت بر عملکرد استاد در تدوین مساله، و مراحل تحقیق، نظارت بر عملکرد استاد داور، جلسه دفاع و فرایند ارزشیابی، تعدد داوران و افزایش صبغه نقد و بحث در جلسات دفاع و تمهید آموزشی و تربیتی لازم برای کسب مهارت دانشجو در امر پژوهش و تمسک به اخلاق پژوهشگری، پیشنهاداتی برای درمان این مشکل بغرنج است.

منبع: دانشجو

The post پایان‌نامه؛ «گاوبندی» اساتید، «چشم‌بندی» دانشجویان appeared first on عیارآنلاین.

عضویت در خبرنامه